نان بی نانخورش. (ناظم الاطباء). نان خالی. نان پتی: کوفته در سفرۀ ما گو مباش کوفته را نان تهی کوفته ست. سعدی. رودۀ تنگ به یک نان تهی پر گردد نعمت روی زمین پر نکند دیدۀ تنگ. سعدی (گلستان چ یوسفی ص 175)
نان بی نانخورش. (ناظم الاطباء). نان خالی. نان پتی: کوفته در سفرۀ ما گو مباش کوفته را نان تهی کوفته ست. سعدی. رودۀ تنگ به یک نان تهی پر گردد نعمت روی زمین پر نکند دیدۀ تنگ. سعدی (گلستان چ یوسفی ص 175)
آن که ناخنک زند. آن که در دکان بقال یا حلوائی بی پرداختن بها از هر چیز مقدار کمی خورد. مشتری که عادت به ناخنک زدن دارد. که اهل ناخنک زدن است. - امثال: خر ناخنکی صاحب سلیقه هم می شود. ناخنکی صاحب سلیقه هم هست. ، نان ناخنکی، نانی که پس از پهن کردن خمیر برروی پارو با ناخن و گوشۀ انگشتان سوراخ بر روی نان کنند
آن که ناخنک زند. آن که در دکان بقال یا حلوائی بی پرداختن بها از هر چیز مقدار کمی خورد. مشتری که عادت به ناخنک زدن دارد. که اهل ناخنک زدن است. - امثال: خر ناخنکی صاحب سلیقه هم می شود. ناخنکی صاحب سلیقه هم هست. ، نان ناخنکی، نانی که پس از پهن کردن خمیر برروی پارو با ناخن و گوشۀ انگشتان سوراخ بر روی نان کنند